حس خوب
سلام به همه ی مامان باباهای خوب دنیا.
عيد طبق معمول هر سال واسه مسافرت رفته بوديم شمال خونه مامانينا.با آقا مهدي رفته بوديم بيرون واسه تفريح .برگشتني به خونه ي مامانينا ويتامينم يعني همون مهدي جونم بهم گفت كه تست بارداري بگيرم .منم گفتم باشه .آخه يه مقداري تغييرات جزيي داشتم .منم به حرفش گوش كردم و كنار يه دارو خانه وايساديم و بي بي چك خريدم،وقتي به خونه رسيديم مامانم داشت سفره مينداخت رفتم تو آشپزخونه ،مامان و خواهرم مينااونجا بودن.گفتم تست گرفتم.رفتم تست بدم.مامانم گفت انشاالله مثبته يه خبر خوش هم به ما ميدي؟جوابه تستم كه آماده شد از خوشحالی گریه کردم،چون مثبت بودو منم شكه شده بودم.آخه اولین نی نی منه که میخواد به دنیا بیاد . اومدم بيرون و به مامانينا گفتم همه خوشحال شدن و بوسم كردن همسرم آقا مهدی هم خیلی خوشحال شد و بهم تبریک گفت .هنوز اول راهم انتظار خیلی سخته.....
من یه مامان شاغل هستم الان هم تو محل کارم دارم این مطالب رو یادداشت میکنم..
هنوز به خيلي ها نگفتم منتظر جنسيتش مشخص شه بعدا
دوست دارم ني ني كوچولوي من ،
چون تو حاصل عشق سارا و مهدي هستي