رمضان ماه میهمانی خدا بر همگان مبارک
سلام پسره خوشگلم ...
امروز اولین روز از ماه مبارک رمضانه .دیروز وقتی از دفتر تعطیل شدم با ،بابا مهدی جون قرار گذاشتم تا بریم خرید کنیم .راستش خیلی وقت بود زولبیا بامیا هوس کرده بودم .که دیشب به لطف ماه مبارک نصیبم شد و بابایی برام خرید و حسابی خوردم.تا خونه فقط تک تک از تو جعبه شیرینی بامیا برمی داشتم و می خوردم بابا مهدی هم ،هی می گفت نخور زشته تو خیابون .منم هی می گفتم باشه و یواشکی می خوردم .گفت یه کم بزار مینا بخوره .گفتم باشه .حالا هست .راستش تا برسیم به خونه زیاد نمونده بود و کلی تو خونه خندیدیم وخدایی خودمم متوجه نشدم کی این همه زولبیا و بامیه رو خوردم. خاله مینا شام گذاشته بودو ما هم خوردیم .(خاله مینا تا الان خیلی کمک کرده ،ازش ممنونم،منظورم خاله کوچیکه و آخرین بچه خونواده من هستش)واسه سحر هم برنج و خورشت گذاشت و منم بیدار شدم بابا مهدی می گفت نمی خواد تو بیدار شی .بخواب .گفتم مگه می تونم امسال اولین سالی هست که روزه نمی گیرم چون شما پسریه نازم تو دلم هستی و باید حسابی تغذیه کنی .خلاصه منم باهاشون سحری خوردم .خیلی خوب بود دقیقا حال و هوای سالای قبل و داشتم .نزدیک اذان که شده بود تند تند رفتم آب بخورم خاله مینا گفت برا چی می دویی گفتم الان اذان می زنه . گفت خوب بزنه مگه تو می خوای روزه بگیری که استرس گرفتی .خندم گرفت گفتم راس می گیا. تو این ماه مبارکی همه دستا به آسمونه و همه دلا به خدا نزدیک تر .مامانا و دوس جونی هایی که به دیدن من و پسری میاید لطف کنید دعا برای من و پسرم و فراموش نکنید تا خدا نی نی نازمون رو صحیح و سالم و صالح بده بهمون .آمین یا رب العالمین