آقا مهرسام آلوچه بابا و مامان

ما خیلی خوبیم خیلیییییییییییییییییی

حس مادر بودن ...

مادر بودن خیلی خوبه .حسه خیلی قشنگی هم داره.البته الان که تو پسر نازم تو دلم هستی ،هنوز نمی دونم بعدا برات چه مادری باشم ولی الان فکر می کنم که قدر تو نعمت بزرگ و می دونم .چون هر دفعه از ماه اول بارداری که یه جوری بودم حالا خوشحال یا ناراحت قدر مادر خودمو بیشتر دونستم .خدا خودش به همه ی اونایی که نتونستن مادر بشن تا الان کمک کنه.خدایا من خیلی ازت ممنونم.به خاطر هر چی که دادی و ندادی .دادت برکته اون چیزی هم که میخوایم و گاهی نمیدی یه رحمت که مطمئنم یه حکمتی توش هست راستش به لباسات .به وسائلت که نگاه میکنم می خوام بیهوش شم،جورابا و کفشات که جای خود داره.انشاالله که صحیح و سالم همشونو استفاده کنی.آمین... پسرم الان که دارم برات مطلب می زارم...
31 شهريور 1392

و بالاخره روز خرید سیسمونی آقا مهرسام ......

بله آقا مهرسامه قند عسل ... ٥شنبه ٢٨/٠٦/٩٢ با مامانی و بابا حسین رفتیم واسه تو خرید کنیم.بابا حسین نیسان شو از شمال آورد تا بتونیم وسائلتو تا خونه ببریم.مامانی زهرا خیلی ذوق داشت و همه رو با حوصله نگاه میکرد.منم همینطور.البته خیلی خسته شده بودم.آخرشم بابا مهدی اومد و کمک کرد تا وسایلو داخل ماشین بزاریم.ست وسائلتم آبی خریدم خوشگله من.. ١- ساک لوازم ٢- روروک ٣- سرویس لباس ١٩ تیکه ٤- دندانگیر ٥- شانه ،برس ٦- ٢تا جورابه کوچولوی ناز ٧- سرویس خواب ٤ تیکه ٨- شیشه شیر ٩- سرویس حوله ١٠- کفش ١١- کلاه کشی ١٢- شلوار و کاپشن ١٣ -کالسکه ٨ چرخ خوب ١٤- زیرانداز ١٥- پستانک ١٦- سر...
29 شهريور 1392

هفته ی 26 بارداری

  سلام مهرسام جونی با کمک خدا ی متعال شما ٣٠/٠٥/٩٢  شما وارد هفته ی ٢٦ بارداری شدید. خیلی از این بابت خوشحالم و خدا رو شکر می کنم . عسل مامان لگد هاتم خیلی بیشتر شده .طوری که خاله مینا  یا بقیه وقتی موقع لگد زدن نگاه می کنن متوجه می شن که شما می خوای از شیکم مامانی بیای بیرون . خیلی عاشقتم عسلم ...
27 شهريور 1392