آقا مهرسام آلوچه بابا و مامان

ما خیلی خوبیم خیلیییییییییییییییییی

لگد زدن پسره نازو خوشگل و شيرين تر از عسلم ...

سلام پسره نازم.... خوبی عشقه مامان ..امروز ٢٠/٠٤/٩٢ حسابی شیطون شده بودی و کلی لگد به مامانی زدی .روزای قبل هم می زدیا ولی امروز انگار که داشتی فوتبال بازی می کردی .منم کلی خوشحال و راضی که بالاخره یه دل سیر از پسریم لگد خوردم .البته بازم کم بودا...راستی نکنه تو هم عین بابا مهدی جون به فوتبال علاقه زیاد داشته باشی . بابایی که هر موقع فوتبال داره ..پای ثابت تلویزیونه و اگرم بازی ،بازیه استقلال باشه و وقتشو داشته باشه میره استادیوم آزادی...خلاصه پسری یه موقع فکر نکنی ناراحت شدما .نه مامانی، هر چقد می خوای لگد بزن .با ناخونات چنگ بزن .هر کاری دوس داری انجام بده فقط صحیح و سالم باش .منم منتظر روز دیدنت میمونم  خوشگل ماما...
20 تير 1392

رمضان ماه میهمانی خدا بر همگان مبارک

  سلام پسره خوشگلم ... امروز اولین روز از ماه مبارک رمضانه .دیروز وقتی از دفتر تعطیل شدم با ،بابا مهدی جون قرار گذاشتم تا بریم خرید کنیم .راستش خیلی وقت بود زولبیا بامیا هوس کرده بودم .که دیشب به لطف ماه مبارک نصیبم شد و بابایی برام خرید و حسابی خوردم .تا خونه فقط تک تک از تو جعبه شیرینی بامیا برمی داشتم و می خوردم بابا مهدی هم ،هی می گفت نخور زشته تو خیابون .منم هی می گفتم باشه و یواشکی می خوردم .گفت یه کم بزار مینا بخوره .گفتم باشه .حالا هست .راستش تا برسیم به خونه زیاد نمونده بود و کلی تو خونه خندیدیم وخدایی خودمم متوجه نشدم کی این همه زولبیا و بامیه رو خوردم.  خاله مینا شام گذاشته بودو ما هم خوردیم .(خاله مینا تا ا...
19 تير 1392

هفته ی بیستم بارداری من

  سلام پسر نازم . دوس دارم زودتر این هفته هم تموم شه برم چکاب تا به خانم تاجیك بگم برام سونو بنویسه و بیام ببینمت خیلی کم طاقت شدم .از گرمای بیرون هم کلافه شدم شبا خوب نمی خوابمو ده بار تا صبح بیدار میشم ،صبح هم که به زور بیدار میشم بیام دفتر ، تازه گاهی وقتا نفس هم کم میارم مثل پریشب که انگاری واقعا داشتم خفه می شدم .ساعت ٢ و خورده ای بود همه خواب بودن دلم نیومد مهدی جون رو هم بیدار کنم چون صبح ساعت ٥ و نیم باید میرفت شرکت . رفتم رو پنجره و یه کم نفس عمیق کشیدم و از خدا کمک خواستم و کمی بهتر شدم و به زور اومدم و خودمو به خواب زدم .١٩/٠٤/٩٢ تو پسر نازم وارد هفته ی بیستم میشی و من هر هفته ای که میگذره خوشحال تر میشم و از خدای...
18 تير 1392

تولد بابا جونی

سلام خوشگل من... بابا مهدی جون این هفته شب کار بود .ساعت ٥ و نیم می رفت سوار سرویس میشد و ساعت ٨ و پانزده دقیقه صبح میومد خونه .پنجشنبه هم وقتی بابایی رفته بود سر کار من و خاله مينا رفتيم كيك و كادو خريديم .خونه رو شب حسابي تميز كردم و استراحت كردم تا صبح شه و بابايي از شركت بياد خونه .صبح قبل از اينكه بابا مهدي جونت بياد خونه بيدار شدم و چايي گذاشتم . كيك و رو ميز چيدم و كادوشم گذاشتم كنارش شمع هاي روشم گذاشتم و روشن كردم .صداي زنگ در اومد .درو باز كردم و باهاش احوال پرسي كردم و بردمش سمت ميز غذا خوري توي آشپزخونه .گفتم فوتش كن .خوشحال شده بود ،منم بوسيدمش و تولدشو بهش تبريك گفتم .و اين آخرين تولدي بود كه بدونه تو پسر خوگ...
17 تير 1392

می‌خواهید همسرتان عاشق شما باشد؟ از ایـن راه برویـد

کنار نکشید اگر به همسرتان وعده‌ای داده‌اید و اگر راهی را با هم شروع کرده‌اید، حق ندارید خسته شوید و کنار بکشید. یادتان نرود که همسرتان روی حمایت شما حساب کرده و بدترین کاری که می‌توانید انجام دهید، این است که حمایت عاطفی‌تان را از او دریغ کنید. به او بفهمانید که در سختی‌ها و شادی‌ها در کنارش هستید تا علاقه‌اش به شما صدچندان شود . مرموز نباشید کشف‌ناشدنی بودن یکی از دلایلی است که می‌تواند یک مرد را از شما دلزده کند. درست است که همه آدم‌ها راز‌هایی درون‌شان دارند اما اگر بخواهید به همسرتان ثابت کنید که نمی‌تواند سر از کار شما دربیاورد، کار را خراب کرده&z...
15 تير 1392

تولد بابا جون مهدی

سلام پسریه من ،خوبی نفسم... آخر این هفته تولد بابا مهدی جون هستش . منم موندم که برای بابایی چی بخرم .ا لبته خودش همیشه می گه.مهم برای من سلامتیه تو هستش و چیزی نمی خوام .میگه یه بوس هم بدی کافیه ولی به نظر من تولد بدون کادو نمی چسبه و حتی یه هدیه ی کوچیک آدم و خوشحال می کنه و یادگاریه خوبی هستش... البته با این وضع اقتصاد مملکت همون یه کادو کوچیک هم کلی پولش میشه.حالا میخواد لباس باشه یا هر چیزه دیگه.ولی ویتامین من لیاقت همه چی و داره .چ ون خیلی زحمت می کشه و من عاشقانه می پرستم مهدی جونمو. حتی تو روزهای بارونی زندگی که برای همه پیش میاد.١٤ تولد باباییه و مامانی هنوز نمی دونه چی بخره.فقط ٥ روز مونده... ...
11 تير 1392